مصطفی زمانی دورهمی
در این مطلب به طور مفصل در مورد مصطفی زمانی بحث شده است از علایقش ، رازهای زندگی و مصاحبه با او در سایت جسارت
در این پست جدید ترین و زیباترین عکس های مصطفی زمانی بازیگر موفق و خوب سینما و تلویزیون
را گرد آوری کردیم در ادامه این تصاویر را مشاهده کنید
بیوگرافی کامل مصطفی زمانی
مصطفی زمانی بازیگر سینما و تلویزیون در تاریخ 30 خرداد سال 61 در گیلان متولد شده و با سریال یوسف پیامبر به شهرت رسیده است
ـ نام : مصطفی
ـ نام خانوادگی : زمانی
ـ اصلیت : شمالی
ـ تابعیت : ایران
ـ اولین نقش : حضرت یوسف
ـ تحصیلات : کارشناس مدیریت صنعتی
ـ محل زندگی : تهران
پیش از این از رویارویی با خبر نگاران احساس خوبی نداشته از عنوان کردن حرفهای تکراری بیزار است اعتماد به نفس زیادی دارد میدانست نقش حضرت یوسف سرو صدای زیادی میکند آدم محتاطی است 99 درصد از آشنایان او را نسبت به مطبوعات دچار دلهره کرده اند از بچگی عاشق بازیگری بوده وقتی وارد دانشگاه شد به بازیگری در تاتر پرداخت معتقد است فضای رشد پیشرفت برای جوانان و نوجوانان علاقه مند در شهرستانها کم و محدود است میان بازیگران مرد محمدرضا فروتن را خیلی دوست دارد به نظر او هدیه تهرانی هنرپیشه تاثیرگذاری است بازی فروتن و تهرانی را در قرمز خیلی دوست دارد از طریق دوستش متوجه شد برای سریال یوسف دنبال بازیگر هستند ابتدا هیچ شانسی برای خود قائل نبوده روز اول تست هول شده و دیالوگهایش را فراموش کرده پیش از تست دوم کتاب یوسف در آینه تاریخ را خواند بعد از تست دوم قراردادی 6 ماهه امضا کرد . برای ایفای بهتر نقش به کلاسهای بازیگری سوارکاری و بدنسازی رفت به خاطر فشارهای حاکم بر فضای کار 2 بار انصراف داده . معتقد است سلحشور پای او ایستاد .خود را مدیون صداقت و اعتماد سلحشور میداند .اولین پلان را 8 بهمن 1383 بازی کرد .بازیگر نقش نوجوانی یوسف پسرعمه زمانی است .کتایون ریاحی را بهترین انتخاب برای نقش زلیخا میداند .هیچکس بدون گریم او را نمیشناسد .در باشگاه بدنسازی با محمدرضا فروتن آشنا شد .آرزوی بازی با مرحوم خسرو شکیبایی را داشت .بسیار احساساتی است . بازیگری را دوست دارد .امیدوار است بازی در نقش یوسف ویترین خوبی برای او باشد اجازه بازی در کلاه پهلوی را نداشت .هنوز ازدواج نکرده و مجرد است .طبق قرارداد تا پایان سریال حق بازی در هیچ فیلمی را ندارد معتقد است محمدرضا گلزار حقش بوده که دارای چنین جایگاهی در سینما شده . پارسا پیروزفر را هنرپیشه ای باسواد میداند . از نظر او حامد بهداد دوست داشتنی و عجیب است .علی دایی را سمبل اراده میداند .
آثار مصطفی زمانی:
1.یوسف پیامبر
(فرج الله سلحشور-83)
2.مجموعه در چشم باد
(مسعود جعفری جوزانی-87)
3.سینمایی آل
(بهرام بهرامیان-88-87)
4.سینمایی بدرودبغداد
(مهدی نادری-88)
5.سینمایی کیفر
(حسن فتحی-88)
6.سینمایی قصه پریا
(فریدون جیرانی-88)
7.اینجاتاریک نیست
(محمدرضا خاکی-89)
8.سینمایی پریناز
(بهرام بهرامیان-89)
9.سوت پایان
(نیکی کریمی -89)
10.سینمایی یک عاشقانه ساده
(سامان مقدم-89)
11.سینمایی ملکه
(محمدعلی باشه آهنگر-89)
12.من همسرش هستم
(مصطفی شایسته-90)
13.جیب بر خیابان جنوبی
(سیاوش اسعدی-90)
14.پدرم حاج محمود
(محمدرضا ورزی-90)
15.برلین منهای هفت
(رامتین لوافی پور-90-91)
16. قصه عشق پدرم
(محمدرضا ورزی-90)
17.آیینه شمعدون
(بهرام بهرامیان-91)
نکاتی در مورد مصطفی زمانی
1) نام مصطفی را مادرش برایش انتخاب کرده است.
2) از اسم فامیلش که ” زمانی ” است بسیار راضی است.
3) او 34 سال سن دارد و دقیقا روز سی ام خرداد 1361 به دنیا آمده است.
4) زاده شهر برنج و دریا است یعنی فریدون کنار.
5) از همان بدو کودکی چشم هایش زبانزد افراد فامیل شد.
6) به رفیق بازی چندان اهمیتی نمی دهد و در طول 34 سال سن تنها 2 دوست دائمی برای خود نگه داشته است.
7) خیلی از افرادی که او را می شناسند ? می گویند او خودش را می گیرد!!؟؟
8) مثل بسیاری از جوانها پس از مدتی از فریدون کنار سر از تهران درآورد.
9) یکی از منتقدان نام او را آقای شانس گذاشته چرا که او از بین 3000 نفر برای نقش یوسف انتخاب شده است.
10) کاندیداهای نقش یوسف حتی از بین خارجی ها هم بوند و او توانست آنها را هم عقب بزند
.
11) قرارداد مصطفی زمانی عجیب ترین قرارداد در تلوزیون برای ساخت یک سریال بود
چرا که در یکی از ماده های این قرارداد ثبت شد هر وقت چهره بهتری از زمانی پیدا شد او کنار برود.
12) لباس پوشیدن او مثل بسیاری از جوان هاست خوش پوش و خوش تیپ.
13) خانواده او هم اکنون در شهرستان ساکن هستند و مصطفی ناراحتی شدیدی از لحاظ دوری با آنها دارد.
14) منتقدان بسیاری از بازی او خرده گرفتند و او را نابازیگر شهرستانی خواندند
اما او می گوید:من همه حضورم را مدیون خدا هستم و بس!
15) گریم روی صورت مصطفی در مورد نقش یوسف روزانه بیش از 3 ساعت به طول می انجامید.
16)مصطفی زمانی یکی از معدود بازیگرانی است که در کوچه و خیابان هیچ کس او را نمی شناسد و باورش نمی شود او همان یوسف سریال تلویزیونی است.
17) آرزوی مصطفی حضور در سینما است اما نه هر کاری! هر چند اخیرا عواملی او را در مورد چند قرارداد سینمایی سرکار گذاشته اند.
18) او آنقدر به محمد رضا فروتن اعتقاد دارد که می گوید:یکی از قوت قلب هایم جهت حضور در این سریال یوسف پیامبر ? او بود.
19)آرزوی پرپر شده مصطفی این بود که او دوست داشت برای یکبار هم که شده مقابل مرحوم خسرو شکیبایی ایفای نقش کند.
20) او در مورد محمد رضا گلزار می گوید:حقش بوده که به اینجا رسیده است!
21)مصطفی زمانی از طرفداران علی دایی است و می گوید:او اسوه ی اراده است.
22) هنوز در جایی اعلام نکرده که طرفدار آبی است یا طرفدار قرمز است؟!
23)از طرفداران صدای محمد اصفهانی است و می گوید دوست دارد به کنسرتش برود و صدایی کم نظیر دارد.
24) همیشه برای تیم ملی دعا می کند و می گوید امیدوارم به جام جهانی برویم.
25) در مجالس اگر بگوید او بازیگر نقش یوسف است کسی حرفش را باور نمی کند چون
چهره گریم شده اش با گریم نشده اش زمین تا آسمان فرق دارد.
26) او اسب سوار و شمشیرباز خوبی است چرا که برای اجرای بسیاری از صحنه های
سریال می بایست اسب سواری و شمشیر بازی کند و این دو حرفه را در مدت کوتاهی فرا گرفت.
27 ) او به خاطر ایفای نقش یوسف دشمنان بسیاری را در این صنف که به نوعی
رقبای او محسوب می شوند پیدا نموده است.
28) به گفته برخی ها مصطفی زمانی در این سریال به توعی پارتی بازی کرده است
و پسر عمه خود را که می گویند یکی از بازیگران نوجوان استان مازندران است را به
کارگردان معرفی نمود تا پسر عمه مصطفی نقش نوجوانی یوسف را بازی کند.
29) تحصیلات خود را در رشته مدیریت صنعتی گذرانده است.
30) جهت تامین امرار معاش حسابدار یک شرکت خصوصی است.
31) بیش از سینما رفتن به تلوزیون علاقه دارد.خودش می گوید:در مدت زمان عمرش 4 بار بیشتر به سینما نرفته است.
32) از بین بازیگران مرد سینما هنرمند محبوبش محمد رضا فروتن است و می گوید او الگوی
خوبی برای هنر سینما و من است و همین طور از هدیه تهرانی به عنوان بهترین بازیگر زن نام می برد.
33)حقوق او از ابتدا تا پایان سریال از قرار ماهی 500 هزار تومان تعیین شد.
34) اوایل سریال او آنقدر در فشارهای روحی قرار گرفت که 2 بار استعفا داد.
35) اولین بار که مصطفی جلوی دوربین رفته است 8 بهمن 1383 ساعت 11 صبح بوده است
آن هم بازی در نقش یوسف در سکانسی که از تلوزیون هم پخش شد:سکانس شکنجه کردن
یوسف به دستور بانو زلیخا که به قول خودش سخت ترین سکانس کارش در یوسف پیامبر بوده است.
36) یکی از مشتریان پر و پا قرص سریال یوسف پیامبر است و بیشتر دوست دارد این سریال را تنها مشاهده کند.
37) تنها در دو مجله با ژست و فیگور واقعی خودش عکس گرفته است و آنقدر از مطبوعات می ترسد
که نکند حرفش را وارونه جلوه دهند.او با مجله رویش و مجله سینمای امروز حضوری مصاحبه کرده است
و با مجله خانواده سبز تلفنی مصاحبه کرده است.بسیاری از مجلات عکس و مصاحبه های تکراری
او را چاپ کردند زیرا او کم حرف است و از مطبوعات بیم دارد.
38)او در مورد پوریا پورسرخ و شهرت یکباره اش اظهار نظری نکرده است.
39) می گویند مجرد است و قصد ازدواج ندارد.
40) ارادت خاصی به حضرت علی علیه السلام دارد و با استفاده از همین علاقه فرج الله سلحشور
? کارگردان این کار ? یکی از سکانس هایی که مصطفی نمی توانست آن را خوب بازی کند ?
به بهترین نحو گرفت.برای سکانسی که یوسف به ماورا می رود و فرشتگان دور او می چرخند ?
آقای سلحشور به مصطفی که نمی توانست این صحنه را خوب بازی کند ? گفت:گمان کن گناه
زیاد کرده ای و حضرت علی حالا برای شفاعت تو آمده است ? چه می کنی؟مصطفی
می گوید:با این جمله به هم ریختم و آن سکانس را خوب بازی کردم
مصاحبه خواندنی با مصطفی زمانی
با چهره آرام، مثبت و سادهای که داشت به خوبی میتوانست در نقش یوسف پیامبر مقابل دوربین برود؛ اتفاقا برای همین نقش هم انتخاب شد.
بنابراین این گزارش؛ این اواخر بازی فوق العاده او در نقش «فرهاد» سریال «شهرزاد» بار دیگر چهرهای عاشق پیشه از او نشان داد. این بار عاشقی روشنفکر که با صبوری از دست دادن معشوق را تاب میآورد و سعی میکند سرنوشت را بپذیرد.صبحتهای اخیر او در رسانههایی مثل آپارات و روزنامه قانون و فرهیختگان را بررسی کردیم تا گزارشی از زندگی و فعالیتهایش را پیشرویتان قرار دهیم.
*سینما باعث میشود یک جانمانی!
همیشه از یک جا بودن بدم میآمد، ممکن است برخی این یکجا بودن را فیزیکی بدانند، اما من منظورم یک جا ماندن روح و فکر و اندیشه است. این کجا بودن حوصلهام را سر میبرد این بود که سینما را انتخاب کردم زیرا سینما اجازه نمیدهد یکجا بمانی. هیچ وقت دلم نخواسته حای کسی باشم؛ شاید دوست داشتم در موقعیتی باشم، اما اینکه جای شخصی باشم نه.
یکی از دلایلی که باعث میشود دچار کاهلی شویم (درباره خودم صحبت میکنم) این است که یادمان میرود چیزی به اسم تلاش وجود دارد. یادمان میرود که همیشه تلاش کردن از نقطه صفر شروع میشود. ممکن است بگویید خیلی از ما نقطه زیر صفر هستیم و تلاش کردن نتیجهای ندارد و … من زیر صفر را هم تجربه کردهام اما میگویم از یک جایی باید شروع کرد. نشستن و یک جا ماندن و فکر کردن هیچ فایدهای ندارد. آدم باید فکر کند اما از نشستن و فکر کردن خوشم نمیآید. باید در حال حرکت فکر کرد.
*زندگی را جدی بگیری، جدی میگیرد
به من میگویند نقشهای متفاوت انتخاب میکنم اما من واقعاً به دنبال اینها نیستم. حتی اگر یک فیلم تجاری به من پیشنهاد شود اگر حال کنم میروم و آن را انجام میدهم و اگر حال نکنم نمیروم. حالا شاید حالم اتفاقی است که کارهایم هم اتفاقی است.
از آنجا که معمولا خیلی نمیتوانم درست فکر کنم و به خاطر همین معمولا تصمیماتم اشتباه است، بنابراین تصمیم نمیگیرم و راحت. به نظر من اگر کسی نمیتواند تصویر بهتری از خود بسازد، بهتر است که اجازه دهد همان تصویر قبلی در ذهن دیگران باقی بماند. به نظر من زندگی را جدی بگیری، جدی میگیرد و آن وقت از پسش بر نمیآیی.
*«شهرزاد» یادآور روزهای خوب است
سریال «شهرزاد» مرا به یاد روزهای خوب میاندازد و به نظرم کمتر پیش میآید که یک گروه یکدست همه خوب باشند. همبازیهای من در این سریال به لحاظ حرفهای و اخلاقی شاهکار بودند و دوست داشتم تجربههای خودم را در کنار این عزیزان نشان بدهم.
اگر ببینید بقیه بازیگران هم به درستی انتخاب شده و انتخاب کردهاند، چون کار، کاری حرفهای است که شبکه خانگی را زنده کرد. شهاب حسینی در سالهای اوج حرفهایاش «شهرزاد» را انتخاب میکند یا ترانه علیدوستی و آقای نصیریان هم جای خود را دارند.
*من هم عاشق شدم
همه ما میخواهیم وقتی کسی را دوست داریم راحت این را به او بگوییم اما شاید میترسیم که با گفتن آن، قضیه خراب شود. همه آدمها دوست دارند عاشق شوند و حتی گاهی دلشان تنگ عاشقی میشود، اما عاشق شدن به نوعی رسوایی نیاز دارد که شاید شجاعت پذیرفتن آن را نداشته باشیم.
میدانستم که میتوانم عاشق خوبی باشم، اما بعد از سالها تمرین فهمیدم که فقط در برابر دوربین میتوان واقعیت را رو کرد و در زندگی روزمره نمیتوان درست عاشق بود، بنابراین عشقم را درست خرج نکردم. من هم در اوج جوانی بودهام و نمیتوان گفت نیاز به عشق نداشتهام اما رابطهای عاشقانه شبیه آنچه برای «فرهاد»اتفاق میافتد را نداشتهام.
*شاید خودت ندانی عاشق شدهای
اتفاق جالب در عاشق شدن این است که اولش خودت نمیدانی عاشق شدهای. وقتی عاشق شدم به خودم لبخند زدم و آفرین گفتم. به خودم گفتم آفرین، بالاخره تو هم عاشق شدی. بار دوم که عاشق شدم خیلی برایم بامزه بود اما بار اول که در 19 سالگی بود خیلی احساساتی بودم و برایم سخت بود.
ابراز عشق یا فریاد زدن آن جلوی دیگران و در برابر چشم آدمهای دیگر یک شجاعت و رسوایی میخواهد که من ندارم و شاید از کسی که عشق خودش را فریاد میزند هم بترسم. اگر بخواهی کسی که عشق خود را فریاد میزند را دوست داشته باشی باید رها و وحشی باشی. من به کسی که خواستهاش را فریاد میزند احترام میگذارم؛ رسواییاش برایم قشنگ است.
*اگر من جای فرهاد بودم
اگر در واقعیت در جایگاه فرهاد قرار بگیرم نمیدانم که میتوانم از پس این موقعیت برآیم یا نه اما به احتمال زیاد صبر نمیکردم و منتظر زمان نمیشدم تا ببینم چه چیزی پیش میآید و داستان عشقم به کجا میرسد. حتما برای رسیدن به عشقم تلاش میکردم و کاری میکردم که بدهکار لحظههایم نشوم. عشق باختن است و برد در آن نیست.
همین باختن عشق را شیرین میکند و شوری در معشوق به وجود میآورد که دوست دارد راه را با یک نفر دیگر ادامه بدهد. در حقیقت عشق لحظهای و آنی است و اگر شور وجود نداشته باشد نمیتوان مسیر را طی کرد. شور عشق یک نوع جوشش است که انسان میخواهد با دیگری باشد و ببازد. این باختن باعث میشود که رسیدن و نرسیدن چندان مهم نباشد.
*دوست دارم عشق را واکاوی کنم
شاید اگر من الان در یک موقعیت مثلث عشقی مانند آنچه برای فرهاد اتفاق افتاد قرار میگرفتم، خود زنی و خود خوری میکردم. من با این مسئله سازش نمیکردم و از خودم و درون خودم که سبب ساز این اتفاق بود انتقام میگرفتم. بازنده کسی است که در عشق فکر میکند.
فرهاد که فکر نمیکند. فرهاد، یک عشق را تا ته میورد. عشق، برنده و بازنده ندارد، عشق رفتن است که فرهاد میرود. فرهاد آدمی است که با قلبش زندگی میکند. جهان اطرافش را درک میکند اما تصمیماتش را با قلبش میگیرد. یکی از دوستان میگوید عشق هم جزئی از عمل و عکس العمل است. من خیلی وقتها دوست داشتم، عشقهای آدمها را واکاوی کنم و در این مورد نهایتاً به طنز عجیبی میرسیم.
خیلی وقتها خودمان هم نمیدانیم چیست، به نظر من خیلی از عشقها به غرایز باز میگردد. به نظر من عشق بیشتر هورمونی است، یعنی حتی عکس العمل و عمل هم نیست. خیلی عقب افتادهتر از این حرفهاست. بیشتر هورمونی است. به نظر من عشقهای قدیم با عشقهای الان فرق میکند. شما اگر چیزی را باور کنید، هست اگر چیزی را باور نکنید، نیست.
الان مردم دلشان نمیخواهد عشق را باور کنند. قدیمها باور میکردند و آدمها با باورهایشان زندگی میکردند اما الان نه. قبلاً آدمها در عشقشان ثبات داشتند. اما الان چون دنیا به وسیله اینترنت گستردهتر شده، آدمها به خودشان در عشقشان شک میکنند. الان عاشقها تصویر یکدیگر را دوست دارند. عشق یک خلوت لازم دارد و الان دنیا در این خلوت است و خودت را مقایسه میکنی، در حالی که عشق منحصر به فرد است و نباید قیاسش کرد. شخصیت فرهاد هم یک نمونه از جوانهای همین مرز و بوم است و ویژگی مشخص او حق طلبی است. فرهاد جوان سرسختی است که به دنبال خواسته خود میرود و دست از طلب برنمیدارد.
*محسن چاووشی درد را شیرین روایت میکند
در سریال شهرزاد چند قطعه با صدای محسن چاووشی منتشر شد که خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت. اتفاقا درباره سنتوری هم، همین اتفاق افتاد. به نظر من صدای محسن چاووشی یک جور زخم دارد صدای محسن برای نسل امروز که دیگر حتی به عشق هم نمیتواند پناه ببرد، یک زخمی دارد و یک جورهایی غر زدن را از تو میگیرد. من همیشه به او میگویم که درد را شیرین روایت میکند. یادم میآید یک روز برای کاری به دفتر تهیه کننده «شهرزاد» رفتم.
محسن به من گفت: «این آهنگها را ساختهام» وقتی «افسار» را برایم گذاشت، خشکم زد و از او خواستم که من روی آن دکلمه بگویم و بعد از او خواستم که این کار بین خودمان باقی بماند اما تهیه کننده آن را شنید و خوشش آمد و گفت میخواهم این را پخش کنم.
*ارتباط با فضای مجازی
فضای مجازی را دوست دارم و به اصرار دوستان یک صفحه در اینستاگرام باز کردهام. سختی ماجرای فضای مجازی این است که هر چند روز یک بار از آدم یک عکس ویژه میخواهند و زندگی من ویژه نیست که بخواهم از آن عکس بگیرم.
گاهی اوقات مجبورم از خودم عکس سلفی بگیرم اما همان موقع خندهام میگیرد و با خودم میگویم مگر آدم از خودش عکس میگیرد؟ آدمها و دنیایی که مردم از خودشان عکس سلفی میگیرند را نمیفهمم اما به هر حال من هم گاهی اوقات این کار را انجام میدهم و با مخاطبان سهیم میشوم. البته نمیتوانم بگویم عکس سلفی گرفتن خوب است یا بد و این به عادت هر کسی بستگی دارد.
عکس های جدید مصطفی زمانی
مصطفی زمانی و دختر ترانه علیدوستی
عکس های جدید مصطفی زمانی